28 سالگی در گوشه ای از خاورمیانه

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

امروز

امروز سرکار یکم یادم رفته بودم عاشق کارمم.

همش بهش فک میکنم.کی از ذهنم میره پس؟

مطمئنم که نمیخوامش چون با خواستن یه چیز بد جا واسه چیزای خوب نیس.

خدایا خودت اون غلطی که کردم رو حلش کن.اصلا نمیفهمم چه کاری بود آخه؟(اگه کسی از اینجا رد میشه تو رو خدا دعام کنه واسه این قضیه)

نمیدونم هنوز ارشد میخوام یا نه.

دوست مثل خواهرم یه روز مثل خواهر یه روز یه آدم بی معرفت منفعت طلب نفرت انگیز.نمیدونم حسم بهش چیه اما تصمیم گرفتم قلبم توش کینه نباشه.

مهمترین چیز امروز این بود که به خودم یادآوری کردم که میخوام تحت هر شرایطی شاد و قوی و دل پاک و دل گنده باشم،ایشالا تحت هر شرایطی.

آهان یادم افتاد که اعتماد به نفسمم کمه.

  • ۹۵/۱۲/۲۵
  • آناهید هیچی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی