28 سالگی در گوشه ای از خاورمیانه

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

و امروز

هیچ چیز خاصی برای نوشتن ندارم.یکم نگرانم.خدایا به خودت میسپارم.من که نمیتونم کاری کنم.اما تو بر هر کاری توانایی و اگع بگی : کن،فیکون میشه.پس میسپرم به خودت.خدایا برای زندگی منم کن فیکون بگو.

صبح رفتم سرکار،شب قبلش مطالعه کرده بودم و خودمو آماده کرده بودم.بعد رفت سالن ابروهامو برداشتم.خیلی دورو گرون بود.بهتره جاهای نزدیک رو امتحان کنم.عصر به بعدم با مامانم رفتم پیاده روی و تمرین هامو انجام دادم.از تمرین هام خیلی راضی ام خداروشکر.

حسم خوبه حس میکنم دارم به کمک خدا برمیگردم اما الان انقد نگرانی و استرس یوهو افتاد به جونم که نمیتونم با حس امروزم رو بنویسم. برم سریالم رو ببینم.خدا بزرگه.

  • ۹۶/۰۱/۲۵
  • آناهید هیچی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی