هیچ چیز خاصی برای نوشتن ندارم.یکم نگرانم.خدایا به خودت میسپارم.من که نمیتونم کاری کنم.اما تو بر هر کاری توانایی و اگع بگی : کن،فیکون میشه.پس میسپرم به خودت.خدایا برای زندگی منم کن فیکون بگو.
صبح رفتم سرکار،شب قبلش مطالعه کرده بودم و خودمو آماده کرده بودم.بعد رفت سالن ابروهامو برداشتم.خیلی دورو گرون بود.بهتره جاهای نزدیک رو امتحان کنم.عصر به بعدم با مامانم رفتم پیاده روی و تمرین هامو انجام دادم.از تمرین هام خیلی راضی ام خداروشکر.
حسم خوبه حس میکنم دارم به کمک خدا برمیگردم اما الان انقد نگرانی و استرس یوهو افتاد به جونم که نمیتونم با حس امروزم رو بنویسم. برم سریالم رو ببینم.خدا بزرگه.
- ۹۶/۰۱/۲۵