بهترین کاری که تو عمرم برای خودم کردم تراپی گرفتن بود.
هزینه و تایم زیادی میخواد ولی اصلا اصلا پشیمون نیستم و تازه به نظرم برام مثل یه سرمایه گذاری بود.سرمایه گذاری روی خود خودم.
به نظر من تراپیست یا خوبه یا افتضاحه و حد وسطی وجود نداره.تراپیست یا ضربه میزنه یا حالت رو خوب میکنه و لعنت خدا بر تراپیستان بد J
من یه شکست عاطفی فجیعانه داشتم.داستان من دل سنگ رو آب میکنه باور کن.از بس که باهام نامنصفانه برخورد شده بود.
مامان و بابام تحصیلکرده و فرهنگی و حمایتگرن اما داستشو بخوای حال خودشونم خیلی خوب نیست ولی نمیفهمن چشونه...من بچه اول خانواده بودم و کلی ضربه اعتماد به نفسی بیشتر از هرچیزی روی من به جا مونده بود.
یه وسواس فکری عجیبی هم داشتم که باعث به هم ریختن درس و یه استرس اضافه شده بود.
من تو تراپی فهمیدم که چه ضربه ها که دکتر شیری و ارگانیک مایندد و مروجان روانشناسی یونگ و قانون جذب به ما نزدن...
روانشناس من طرحواره درمانگره
ما تو جلسه ها اول برای مشکلات من اسم گذاری کردیم و من درکنارش کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید رو میخوندم.به نظرم خیلی خیلی کتاب و راهگشاییه اما واقعا بدون جلسات درمان و فقط با خوندن این کتاب ادم نمیتونه نتیجه بگیره.
خلاصه هر حس و فکر و عمل و احساس استرسم رو شناسایی کردیم.دنبال ریشه اش گشتیم.بعد دنبال راه حل.
یه سری افکار و احساسات اصلا حقیقت نداره.الکیه اکیه.خطای شناختیه.اشتباهات مغزه.باید بدونی و این افکار رو شناسایی کنی.
یه سری به خاطر خاطرات قبلیه.باید نگاه منطقی بهشون بشه.
یه سریش به خاطر اینه که خب یه جاهایی داری اشتباه زندگی میکنی یا نقطه ضعف شخصیتته و بهتره قبولش کنی که آقا من دروغگوام مثلا....باید روش کار کنم.
من 8 ماهه تراپی میرم.راستش همه چیز 100 درصد حل نشده.هنوز دلم برای دوست پسرم تنگ میشه.بعضی وقتا شدید.
هنوز استرس زیاد رو تجربه میکنم بعضی وقتا اما دیگه پنیک نمیشم.
هنوز افکار وسواسیم وجود دارن اما قابل جلوگیری و کنترلن.