روزای اولی که باهم آشنا شدیم 27 سالش بود و هی میگفت میبینی 30 سالم شده و تو این مملکت هیچی به هیچی.
از خطایی که تو این 3 سال داره روی صورتش میفته مثل چشماش که برای من همیشه جذاب ترین بوده خوشم میاد.
طرز تفکر و تلاشش برای زندگی و اعتماد به نفسش منو گرفت.
این روزا تازه 30 سالش شده و هنوز داره میگه میبینی خونه 40 متری شده 3 میلیارد ما تو این مملکت آینده نداریم.
بدیش اینه که تو 30 سالگی هم آروم نمیگیره و هنوز تفریحش با آدمای مختلف بودنه که برای من خیلی دردناکه و به نظرم دیگه داره به پوچی میره و باعث شد یه روزی تمام عشق و حسم رو بریزم توی کوله ام و با اشکی که هربار یادش میفتم سرازیر شه برم .
اما اگر از میزان مهربونی دلش بخوام بگم که تا اخر دنیا زمان لازم دارم.
- ۹۹/۰۸/۰۷