28 سالگی در گوشه ای از خاورمیانه

آخرین مطالب

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

صلح

داشتم فکر میکردم اینکه من دوست دارمیه مدل خاصی زندگی کنم و یه کارایی رو بکنم و چی و چی،واسه خودمه.میتونمم بکنم.چرا با دیگران دشمن میشم و هی گیر میدم که فلانی چرا طبق اصول من نیست.

هر کسی هرطوری دوست داره زندگی میکنه و همه محترمن و من که خدا نیستم بگم فلانی بده و فلانی خوب.

من فقط آزادم و حق دارم که اونطوری که دلم میخواد زندگی کنم و پاش وایسم و براش تلاش کنم.دیگران مجبور نیستن براساس ارزش های من زندگی کنند.

  • آناهید هیچی
  • ۰
  • ۰

سلام

همش دنبال یه واژه خوب میگشتم که توصیف کنم کاری که کردی رو.بهترین جمله ای که به ذهنم رسید این بود:

توزمین خوردنم رو تماشا کردی جای اینکه دستم رو بگیری و بلندم کنی یا حداقل دستت رو بزاری روی شونم و فقط کنارم باشی.

نه،به نظرم کسی که تماشا کنه یه شرفی به تو داره.تو حتی وقتی دیدی زمین خوردم چندتا لگدم زدی.

ولی میدونی خدا دستم رو میگیره.اون خیلی دست گرفتنش ارزشمندتر و قدرتمندتر از توعه :)

  • آناهید هیچی
  • ۰
  • ۰

شخصیت ها

از جسیکا خوشم میاد.تحت هیچ شرایطی کنترلش رو از دست نمیده،بس که باهوشه.جاه طلبه،فانه،تحصیل کرده و موفقه.

از پنی خوشم میاد که با اعتماد به نفسه،با مزه است،دوست پسره اش رو با کارای احمقانه میخندونه.

یکی از چیزایی که توی توصیف هم میگن اینه که فلانی باهوش و خوشگله...

  • آناهید هیچی
  • ۰
  • ۰

مثل اینکه آدم ها براساس تله های روانیشون تصمیم گیری میکنن و منم تله های کمی ندارم خداروشکر.

کارای خوبی که باید انجام بدی و میدونی کار خوبی هست اما انجام نمیدی همه نتیجه فعال شدن یه تله روانیه.

خانم دکتر عزیزم میگه که زندگی بر خلاف تله ها،یکی از سخت ترین کارای دنیاست و جنگ محضه و خیلی قدرت میخواد.

همون طور که 2 ماهه تله رهاشدگی ام رو هی میزنم تو سرش که خفه خون بگیره و انقدر حسام رو نخواد و برام جزو سخت ترین مرحله های زندگیم بود.احتمالا درس خوندم و تلاش برای بهتر کار کردن هم به خاطر تله شکست انقدر سخت و غیرممکنه و باز باید درد بکشم و بزنم تو سرش.

خدایا کمکم کن.


کودک

  • آناهید هیچی
  • ۰
  • ۰

قشر بی همه چیز

سر قضیه هواپیما یکی از قشرایی که عین خیالشون نبود آرایشگرها بودن.یعنی رسما عین خیالشون هم نبود.تمام استوری هاشون مثل قبل.بعد چنتا از فروشگاه های آنلاین.که باز صدرحمت به آرایشگرا که یه تسلیت گفتن.اونا حتی یه تسلیت هم نگفتن.بعدم اکثر قریب به اتفاق بلاگرا که با گفتن جمله های میدونم خیلی سخته اما باید برگردیم به زندگی عادی.یا از اون بدتر با گفتن اینکه به نظرتون بهتر نیست برگردم به روال عادی که انرژی مثبت بدم؟پس بنا به درخواست شما من برمیگردم به روال عادی و خلاصه... .

بعد من فکر میکردم این اقشار رو کی انقدر خفن و پولدار کرده؟کی انقدر شاخشون کرده؟یاد خودم افتادم.

من.ما.

ما که به حای ارزش گذاری روی چیزای مهمتر و خلاقیت به اون ها اهمیت میدیم و از اون روز تصمیم گرفتم که آرایشگاه رفتن رو به حداقل ممکن برسونم و دنبال کردن بلاگرای سطحی رو در حد دونستن مد و ست لباس ها.به قشر کاسب فقط درصورت نیازم سود برسونم و حواسم باشه جیب خودم رو خالی نکنم.

حالا سر داستان این ویروس باز کل شهر تعطیله و هرکی داره یه قانونی رو رعایت میکنه به جز همین اقشار...

و من همش دارم به این فکر میکنم که چجوری میتونم از همه اینا بزنم بالاتر؟

  • آناهید هیچی