28 سالگی در گوشه ای از خاورمیانه

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

حال این روزا

یه مهمونی داشتیم و این چند روز حسابی کار خونه کردم و به مامانم کمک کردم.غذا و دسر درست کردم.بعد به این فک میکردم که چقدر کار هست که باید آدم توی خونه انجام بده تا خونه،خونه بشه و صفا پیدا کنه.چقدر کارا هست که دخترونگی آدم رو با معنا تر میکنه.

دارم سعی میکنم بیشتر به ظاهرم برسم.هر کار میکنم میبینم وای من این چند وقته چقدر از خودم غافل بودم و چقدر کارا هست که باید بکنم تا ظاهرم بهتر شه.

خیلی امسال فوکوس میخوام بکنم رو اخلاقم و حتما ایشالا دکتر میرم تا تموم شه اون داستان به امید خدا.و میبینم چقد اخلاقای بد زیاد دارم که باید درست شه و چقد اخلاق خوب هست که باید کسب کنم.

تو درسم همینطور.

تو کارم همینطور.

پس چرا این همه بی کارم گاهی.

خداروشکر برعکس پارسال این موقع کع داغون بودم،امسال انگیزه ام زیاده و ایشالا که همینطور بمونه.

با اینکه خیلی چیزا سرجاش نیست و اتفاقا بد هم پیشرفته اما من امیدوارم و امیدمم به خداست.درست میشه ایشالا.من خودمو نمیبازم.

  • ۹۶/۰۴/۰۷
  • آناهید هیچی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی