28 سالگی در گوشه ای از خاورمیانه

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

اینکه آدم کلا ندونه چیکار کنه ام مسئله جالبیه...مثل من.

اینکه چی از خودم میخوام واقعا...

قدیما فک میکردم باید مثل یه مرد زحمت بکشم و تلاش کنم و مردونه زندگی کنم.

بعد دیدم نه...

الان که تو سازمانی که میرم دارم یه سری زنا رو میبینم که بعد از سال ها مردونه تلاش و زندگی کردن به هیچ جای خاصی نرسیدن.به عنوان یک زن هیچ زیبایی و ظرافتی براشون نمونده،هیچ اخلاق خوبی،هیچ دستاوردی،از لحاظ مالی ام همینطور.حتی یه ماشین برای خودشون ندارن.در حد پراید حتی و البته انتظاری ام ندارن...یه سفر نرفتن.یه تیکه لباس خفنم تا حالا برای خودشونم نخریدن و البته درامد و تحصیلات خوبی دارن...

پس چرا اینطوری ان؟؟؟؟خیلی من واسشون ناراحتم.

خیلی سعی میکنم تشویقشون کنم به خودشون برسن.سعی میکنم بهشون روحیه بدم تشویقشون میکنم به قرتی بازی حتی J

این شد که دیدم اگه تو خونه نشستن و از مرد انتظار داشتن بشه یه زندگی به خوبی زندگی شادی و صنم و آرزو به شیکی اونا به آرامش و اخلاق خوب و زیبایی و سواد به جا و سفرهای خفن،پس عین اونا شیم...

یه چند هفته است که تو این فکرام که دیدم نه اینم نمیشه من نیستم همچین داستانیو.

که هیچ تلاشی نکنم و تو خونه بشینم که یه مرد خوب و حفن پیدا شه و بیاد خرجمو بده خیلی مسخرست واسه من باعث عذابه...

پس دیدم تعادل...لذت بردن...هم باید زنونگی و زیبایی و حس ها و خواسته ها و غرایض دخترونت تو اولویت باشه هم هدف هات...

  • ۹۶/۰۵/۳۰
  • آناهید هیچی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی