28 سالگی در گوشه ای از خاورمیانه

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

...

چیزی که داشتم باهات خیلی خاص و کمیاب بود.

من خیلی خوش شانس بودم که تو رو پیدا کردم.

حسی که از روز اول داشتم این بود که تو بهتر از من بودی.

اما الان...منم بهتر از تو بودم.

میدونم که الان دیگه تو همچین فکری راجع به من نمیکنی ولی من هنوز میدونم تو چقدر خوب بودی.

رابطمون منو خیلی خوشحال میکرد.اما مطمئنم تو رو اونقدری نه.

میدونی اون وقتی که کمترین انتظار رو داری.دنیا از فریبنده ترین راه ضعفتو پیدا میکنه

فقط میدونم خدا هست و تمام کسایی که دوستم دارن

هیچ وقت تو زندگیم انتظار همچین چیزی رو نداشتم

اما حالا که شده باید احساسی رو تجربه کنم که باید

ما یه رابطه زیبا داشتم که قابل غبطه خوردنه

خوشحالم که عاشقت شدم و تمام اون چیزها رو با گوشت و پوستم حس کردم

که اگه حس نمیکردم حیف بود

غم و درد رو عمیقا احساس کردم و با اون لذت عاشق بودن رو.

و همه اینا کنار هم.

شاید دارایی ارزشمند من شدن.

  • ۹۹/۰۱/۱۲
  • آناهید هیچی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی