28 سالگی در گوشه ای از خاورمیانه

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

این روزا دارم از خودم پیشرفت و تغییر میبینم واقعا.

من همیشه سنگ صبور خیلیلا بودم.اما الان دیگه حوصله ندارم.

یه دوستی دارم چندبار خودم نشستم پای درد و دلش و حجم زیادی از غصه و انرژی منفیش رو گوش کردم.

دیدم نه برنامه همینه.ضمنا متوجه شدم بخشی از ننه من غریبم بازیاش الکی،در واقه به طور ناخودآگاه شاید منو گیر اورده دیگه،خالی میکنه روم.

مطمئن بودم میخوام باهاش مهربون باشم و بیرون برم که دنیا رو برای جای قشنگ تری کنم.

هفته پیش مسیج داد و من کلا مسیج ها رو دیر و با فاصله جواب میدم.

یوهو شروع کردا،آره ادب و نظاکت حکم میکنه وقتی دارم باهات چت میکنم توی چت بمونی و اوووه.

اقا من اصلا نمیدونم نظاکت چیه.

خلاصه من خیلی خونسر رفتار کردم و از اون روز رابطه رو به 1 درصد رسوندم.

عذاب وجدان اومد که خرخره ام رو بگیره،نگهش داشتم و گفتم برو بابا.

خودم مهم ترینم.

  • ۹۹/۰۷/۰۲
  • آناهید هیچی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی