28 سالگی در گوشه ای از خاورمیانه

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

امروز من

امروز جمعه،روزه گرفتم.تا افطار که با یه حال زار و نزار سپری کردم و یکم سریال دیدم.بعد افطار سریع کارهامو شروع کردم.درس خوندم،با دوستام صحبت کردم،یکی از دوستامو که خیلی وقت بود ازش خبری نداشتم رو پیدا کردم.

20 دقیقه تایم میگیرم و درس میخونم :)خسته نباشم واقعا.تصمیم گرفتم که با توجه درس بخونم.دیدم همون 20 دقیقه رم خیلی با توجه در نمیخونم و تصمیم گرفتم که اصلاح شم :) به نظرم همون 20 دقیقه نیم ساعتا رو اگه درست و حسابی بخونم خیلی جلو بیفتم.

همین دیگه.

  • آناهید هیچی
  • ۰
  • ۰

این چند وقته بد نگذروندم خدا رو شکر.همش با دوستام بودم.با دوستام سفر رفتم.کارای مورد علاقم رو کردم.یکم جای خالی حس میکنم.اما امشب تصمیم خودم رو گرفتم.این حکمت خدا بوده که وقتی همه چیز داشت درست پیش میرفت و انگار که همه چیز سرجای خودش بود یوهو نشه که بشه.یا اتفاق خوب به سقف گناهام برخورد کرد،یا واقعا هنوز آماده و لایق اتفاق به اون خوبی نبودم و یا هرچی.خلاصه که بی خیال اون قضیه میشم و میرم جلو اگه نشد اگه یه کمبودی هست.خواست خدا بوده حتما اما من یه انسانم و خیلی مونده تا از خواست خدا سر در بیارم.

نمیخوام هیچ وقت تسلیم شم.هیچ وقت نا امید نمیشم.

توی اینستاگرام یه کسی رو فالو میکنم به اسم مونا کاکاوند که یه ورزشکار علمی و درست حسابیه.امروز یه لایوی گذاشته بود که منو خیلی تحت تاثیر گذاشت...از تلاش هاش و زمین خوردن هاش و بلند شدنا و همه اینا گفت و خودشم گریه کرد.

خدا خیلی بزرگه.خدا خیلی همیشه با من مهربون بوده،خیلی اتفاقای خوب واسم پیش اورده که خودم توش هیچ نقشی نداشتم و اگه دست خودم بود هیچ اتفاقی نمی افتاد.مطمئنم بعد از اینم منو میبینه و صدامو میشنوه چون خدا صدای هر کسی که صداش کنه رو میشنوه.

  • آناهید هیچی
  • ۰
  • ۰

در جستجوی شادی

یکی از دوستای جدیدم خیلی به نظرم آدم باحالیه.از هر فرصتی برای سرکار گذاشتن و ایستگاه گرفتن استفاده میکنه.خیلی ایده باحالیه واسه خوش گذرونی.

حتی تو اوج کار و استرسم اگه موقعیت سر کار گذاشتن پیش بیاد این موقعیت رو از دست نمیده و حتما این کار رو میکنه.

یادم باشه

  • آناهید هیچی
  • ۰
  • ۰

اکتشافات من

دیروز یاد گرفتم مثبت باشم و به عنوان یه دختر به خودم برسم.

کارم رو با توجه انجام بدم اما به خاطر اینکه حالم واقعا بد بود نتوستم.جدای از اینکه مریض بودم.بد خوابی خیلی به کارهام لطمه میزنه.خیلی دیر خوابیدن و خیلی دیر بیدار شدن.باید روی خواب به موقع کار کنم.

کمتر برای چرخ الکی تو اینستا و تلگرام وقت بزارم چون هیچ چیزی به آدم اضافه نمیکنه.به جاش به برنامه ها و اهدافم برسم.

میخوام 30 روز خیلی سالم غذا بخورم و تاثیراتش رو روی بدنم ببینم اما اون 30 روز از کی شروع قراره بشه،موندم ...

تصمیم گرفتم از درون بدون توجه به عوامل بیرونی خوش و شاد باشم.سرحال باشم،شل و بی حال نباشم.

  • آناهید هیچی
  • ۰
  • ۰

حس الانم اینه...

من الان باید بشینم سر درسم ولی فکرم 100 جای دیگه است.همیشه هم اینطوری ام.

از داشته هام و لحظه هام لذت نمی برم و همش دارم به چیزهای دیگه فک میکنم اما دیگه بسه.

میخوام خودمو قبول داشته باشم و امیدوار باشم و لذت ببرم و از خدا بخوام بهترین ها برام اتفاق بیفته.

  • آناهید هیچی
  • ۰
  • ۰

همش این چند روز دارم به این قضیه فکر میکنم که آدم چطور میتونه بهترین باشه.

اون روز توباشگاه سر کلاس داشتم به 2 نفر 30 تا حرکت میدادم واسه عضلات پشتشون.یه لحظه برگشتم نگاشون کردم دیدم چقدر خوب شد گفتم این حرکت برن چون پشتشون هم کمی غوز داشت هم زیادی چربی.

یکم دقیق تر نگاه کردم دیدم کار 30 تا حرکت نیست.حالا ها حالاها باید برن.واقعا چقد باید برن؟چند ماه؟

کار نشد نداره ها.بالاخره درست میشه.مطمعنم.من از اون دسته مربیام که اصلا به ژنتیک و سن اعتقاد ندارم و مطمعنم که با ورزش و تغذیه همه چیز میشه.مطمعنم اگه برنامه ریزی کنن میتونن اون چربی ها رو بریزنُ عضله رو سفت و زیبا کنن و واقعا بدنشون جون بگیره و زیبا شه.

به نظرم زندگی همینه.همه چیز همینه.همه کارا همه آرزوها.همش مثل ایرادای بدنمونه که با ورزش میتونیم به تناسب برسونیم و از بین ببریم.

اخلاقای بد زشتی ها ناراحتی ها عدم موفقیت ها بی پولی ها همش با برنامه ریزی  وتمرین کم کم ترمیم میشه.کم کم درست میشه و عالی میشه.زیبا میشه و جلو میزنی از بهترین ها حتی.

بعد همه چیزا .درس زندگی کار پول اخلاق.

هرچیو دوس داری.از هر چی خوشت میاد فقط شروع کن برنامه ریزی کن و تلاش کن فکر کن یه بدن زشته که باید خوشگل شه و شکل بگیره.

خصوصیات اخلاقی از همش هم مهم تره.

  • آناهید هیچی
  • ۰
  • ۰

و امروز

هیچ چیز خاصی برای نوشتن ندارم.یکم نگرانم.خدایا به خودت میسپارم.من که نمیتونم کاری کنم.اما تو بر هر کاری توانایی و اگع بگی : کن،فیکون میشه.پس میسپرم به خودت.خدایا برای زندگی منم کن فیکون بگو.

صبح رفتم سرکار،شب قبلش مطالعه کرده بودم و خودمو آماده کرده بودم.بعد رفت سالن ابروهامو برداشتم.خیلی دورو گرون بود.بهتره جاهای نزدیک رو امتحان کنم.عصر به بعدم با مامانم رفتم پیاده روی و تمرین هامو انجام دادم.از تمرین هام خیلی راضی ام خداروشکر.

حسم خوبه حس میکنم دارم به کمک خدا برمیگردم اما الان انقد نگرانی و استرس یوهو افتاد به جونم که نمیتونم با حس امروزم رو بنویسم. برم سریالم رو ببینم.خدا بزرگه.

  • آناهید هیچی
  • ۰
  • ۰

آدمم دیگه

مگه قراره آپولو هوا کنم؟خب یه انسانم دیگه با یک زندگی انسانی.

میتوانم هر روز به فکر شستن و شو و نظافت باشم.

میتونم برم سرکار و بیام خونه.

نمیدونم چرا همش فک میکنم باید یه کار سخت و خاص انجام بدم.

حس راحتی بهم نمیسازه نمیدونم چرا.

دوستم نداره تو حس روزمرگی و یکنواختی و بی اثری غرق شم.اما هر کار میکنم هم راضی نیستم.

هم راضی نیستم و هم کارهام رو به درستی انجام نمیدم.توی کارم غرق نمیشم.پس پیشرفت خفنی هم نمیکنم.

و اینکه ذهنم همش تلقین منفی داره جدا از وسواس فکری ای که درگیرشم.

و من باید راه حل،حل کردن تمام این مشکلات رو پیدا کنم.

  • آناهید هیچی
  • ۰
  • ۰

من امیدم به خداس

بعضی وقتام نشستی یه جا و هیچ چی سرجاش نیست،هیچی.اما میسپری به خدا،حالت خوبه.میدونی همه چی درست میشه.همه چی

  • آناهید هیچی
  • ۰
  • ۰

گزارش امروز

امروز شاخ غول و شکستم و باز رفتم کتابخونه درس خوندم.فرصتم خیلی کمه نمیدونم چیکار کنم.نمیدونم درس رو بخونم یا شروع کنم مثل دوران کنکور کارشناسی کنکر حل کنم فقط.نمیدونم کجاهارو حذف کنم اصلا.اصلا حذف کنم یا نه.به زبان امیدوارم.نمیدونم زبان بخونم بیشتر یا نه.آخه الان وقت تمرکز روی نقاط قوته فک کنم.به هر حال راهش پیدا میشه ایشالا.

میخوام هدفام رو چندتا چیز بریزم نه روی یک چیز.که یکی نشد به هم نریزم.

نگارا میگه هرچی بیشتر کار کنی و خودتو مشغول کنی انرژیت بیشتر میشه و برعکس...خیلی راست میگه.امتحان کردم.

1 تمرین جدید رو شروع کردم.سادست

تمرین بعدی رو فردا شروع میکنم

سنم زیاد نیس.پام رو میخوام از رو گاز بردارم حالا یکم دیر و زود چه فرقی داره.خدا رو شکر.

یکم امروز براش گریه کردم اما خوبم شکر.بهترم میشم

  • آناهید هیچی